مارینا ویسکونتی، یک سبزه شرم آور، خود را در کنار جاده بدون هیچ سواری ای می بیند. غریبه خوش شانسی متوقف می شود و به او پیشنهاد می کند که او را سوار کند، اما در حالی که با هم چت می کنند، دستانش شروع به کاوش می کنند و منجر به یک سواری وحشیانه از لعنتی هاردکور در صندلی عقب می شود.